8


آمده از جانب حق هر نبی
شرط نبوّت شده بر او، علی

آنهمه پیغمبر وحدت مآب
کامده از درگه عزت مآب

همچو طلایه به سیول سپاه
موکبه آمد به رسولِ اِلاه

تا که حبیب اللهِ دل از وحید
برهمگان گشت نویدِ فرید-

سرسبد آمد به گلستان وحی
سرو برافراخت به بستان وحی-

دین مبینش نشدی در کمال
تا که نشد هاتف یک لا محال

افسرِ بَلِّغ که فرو شد ز عرش
تاجِ کیان یافت مکینانِ فرش

تاج ولا زینت اسلام گشت
اهل بغی' یکسره ناکام گشت

شاه جوانبخت به مسند نشست
شور و شعف در دل احمد نشست

عشق ولا در همگان شد پدید
خاصّه که در قلب شهنشاه عید

احمد مرسل به علی تاج داد
اهل سقر بر علییَش باج داد

بخ بخ نامردِ جفاگسترش
رفت فلک از لب آن کافرش

بر لب اگر آیت تبریک داشت
در دل خود کینهء تاریک داشت

آن دو سه کافر صفتان ظلوم
کآمده ملعون خدای حَلوم-

شور به لب، کینه به دل داشتند
حقد و حسد در دل خود کاشتند

از شرر کینهء آن ناکسان
سوخت درِ مرضیهء بی نشان

سوخت درِ مرضیه از نار کین
آتش آن زد به حریم جنین

در دل ناتور که آتش فتاد
غنچهء نشکفته به پایش فتاد

شعله که در خانه زهرا فروخت
از شررش سینهء طاها بسوخت

شعلهء آن شعله کنون هم بجاست
از قبسش سوخته اهل ولاست

#آتش_نمرود برافروختند
از تفِ آن قلب نبی سوختند

نوگل حق گشت سحیق خسی
ای فلک ای داد از این بی کسی

بوسه گه لعل نبیّ ِ فخام
از چه بهم ریخته گشتش عِظام؟!

مطلع الانوار خدا شد جریح
ای عجبا مِهر وفا شد طریح

شور و نوا بر لب خاتم نشست
گرد اَلم بر سر عالم نشست

تیر شرر از دل زهرا گذشت
از جگر و از دل طاها گذشت

تیر خصومت که بُوَد تابدار
از دل احرار برآرد دمار

تیر شرر را که سه تن شد کمان
چون هدفش بود نهان در عیان-

لاجرم آن تیرِ عداوت نهاد
خشت عداوت به عداوت نهاد

آمد و در کربُبَلا شد بعین
سر بدرآورد ز قلب حسین

شاه شهیدان که دَمَش ریختند
از اَلکِ #غصب_ولا بیختند
تاکنون نوشته ای در این مجموعه ثبت نشده است.