10
شعر دلم تو هستی ، آب گلم تو هستی
هرگز نترسم از غرق،چون ساحلم تو هستی
روح و روان و جانی جانی و هم جهانی
گویم هر آنچه از تو تو خوبتر از آنی
شوریده ام نگارا قیسم که بند بر پا
از عشق تو به جانم شد شور حشر برپا
گفتم مرو ز جانم گفتی که من عیانم
در قلب تو مکینم هرچند خود نهانم
گفتم که ای تو جانان زین بیشتر مرنجان
گفتی که رنج، گنج است آن گنج و درّ پنهان
گفتم نهان چرایی در پیش ما نیآیی
گفتی نشانمان دِه_ بی حضرتم تو جایی
گفتم جهان سراب است گویی که نقش آب است
گفتی خوش آن که هر دم از جام من خراب است
گفتم فنای عشقم گفتی بقای عشقم
گفتم ز عشق هیچم گفتی خدای عشقم
گفتم ز ترّهاتم در عشق غرق ذاتم
گفتی کرانه اش نیست من ظاهر از صفاتم
گفتم که من همینم گفتی که کانِ اینم
گفتم که مهر جویم گفتی: بگو که دینم
شعر دلم تو هستی ، آب گلم تو هستی
هرگز نترسم از غرق،چون ساحلم تو هستی
روح و روان و جانی جانی و هم جهانی
گویم هر آنچه از تو تو خوبتر از آنی
شوریده ام نگارا قیسم که بند بر پا
از عشق تو به جانم شد شور حشر برپا
گفتم مرو ز جانم گفتی که من عیانم
در قلب تو مکینم هرچند خود نهانم
گفتم که ای تو جانان زین بیشتر مرنجان
گفتی که رنج، گنج است آن گنج و درّ پنهان
گفتم نهان چرایی در پیش ما نیآیی
گفتی نشانمان دِه_ بی حضرتم تو جایی
گفتم جهان سراب است گویی که نقش آب است
گفتی خوش آن که هر دم از جام من خراب است
گفتم فنای عشقم گفتی بقای عشقم
گفتم ز عشق هیچم گفتی خدای عشقم
گفتم ز ترّهاتم در عشق غرق ذاتم
گفتی کرانه اش نیست من ظاهر از صفاتم
گفتم که من همینم گفتی که کانِ اینم
گفتم که مهر جویم گفتی: بگو که دینم
تاکنون نوشته ای در این مجموعه ثبت نشده است.