عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۹۶
در عشق توَم ذخیره ناکامی و بس
پایان غم تو بی سرانجامی و بس
گفتی که زعشق ما چه حاصل داری
آوازه و گفت و گو و ناکامی و بس
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۹۹
ای عشق نه سودای کسی باشد خوش
یا ولولهٔ هم نفسی باشد خوش
عشق آن باشد کز تو تو را بستاند
گر نه چو تو باشی هوسی باشد خوش
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۰
عشق تو مدام دم به دم می کشمش
باری است گران به صد قدم می کشمش
چون مور ضعیف و دانهٔ بیش از خود
می افتم و می خیزم و هم می کشمش
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۲
تا بر لگن عشق سواریم چو شمع
نقش همه کس فرا پذیریم چو شمع
عشّاق قلندریم و شرط است که ما
آن شب که نسوزیم بمیریم چو شمع
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۴
بی کامی به زکامرانی بی عشق
خود هیچ بود حال جوانی بی عشق
در عشق بمردن به یقین می دانم
خوش تر باشد که زندگانی بی عشق
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۵
چون می گذرد زودی و دیری در عشق
آن به که تو کم کنی دلیری در عشق
گر عاشق صادقی قدم برجا دار
غبنی است عظیم زود سیری در عشق
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۶
زان می طلبی تو کامرانی در عشق
کز شهوت و طبع برگمانی در عشق
تو عشق و هوس هر دو یکی می دانی
تر دامن و خشک مغز از آنی در عشق
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۷
بی روی تو رای استقامت نکنم
در جستن وصل تو اقامت نکنم
کس را به هوای تو ملامت نکنم
وز عشق تو توبه تا قیامت نکنم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۹
گفتم که ره عشق مگر می دانم
سرگردانم همین قدر می دانم
از غایت سرگشتگی اندر ره تو
من کافرم از پای زسر می دانم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۱
ما جز به غم عشق تو سرنفرازیم
تا سرداریم در غمت سربازیم
گر تو سرما بی سر و پایان داری
ماییم و سری، در قدمت اندازیم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۲
گر تازه کنی مرا زسر تا به قدم
موجود شدم زعشق تو من زعدم
جانی دارم به عشق تو کرده رقم
خواهیش به شادی کش و خواهیش به غم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۳
من شمع زنور جانفزایش سازم
شکّر زخطاب دلربایش سازم
مستی من از شراب عشقش باشد
شاهد که خود اوست دیده جایش سازم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۴
از عشق تو گرچه با دل پُر دردم
ممکن نبود کز در تو برگردم
تن دادم و [نیز] هرچه کردی کردم
گر برگردم ازین سخن نامردم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۶
ما از بن گوش حلقه در گوش تویم
ما از دل و جان غاشیه بر دوش تویم
ما شربت عشق تو چشیدیم تمام
از هوش برفته ایم و مدهوش تویم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۷
آن کس که زباد غم بلرزید منم
آن کس که به جز عشق نورزید منم
گر هر کس را جوی جهانی ارزد
آن را که جهان جوی نیرزید منم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۸
در عشق تو نکته های موزون شنوم
هر لحظه زتو بد که دگرگون شنوم
با چشم تو گفتم که مخور خون نشنود
گفتا چشمم نه گوش من چون شنوم؟
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۹
در دل غم عشق چون تو یاری داریم
بی آنک نهان چو آشکاری داریم
رفتند هر آن کسی که یاری دارند
ما بی کاریم و با تو کاری داریم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۲۱
در کوی تو سر بر سر خنجر بنهم
چون مهرهٔ جان عشق تو در بر بنهم
نا مردم اگر عشق تو از دل بکنم
سودای تو کافرم گر از سر بنهم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۲۲
من لایق سوز درد عشق تو نیم
زنهار که من نبرد عشق تو نیم
چون آتش عشق تو برآرد شعله
من دانم و من که مرد عشق تو نیم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۲۳
عشق تو زخاص و عام پنهان چه کنم
دردی که زحد گذشت درمان چه کنم
خواهم که دلم به دیگری میل کند
من خواهم و دل نخواهد ای جان چه کنم