عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۶
تا کی گل عیش در چمنها جویم؟
آوارهٔ خود را به وطنها جویم؟
در پیچ و خم زلف بتان می گردم
شاید دل خود، درین شکنها جویم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۸
ای رهرو عشق، کاهلی پیشه مکن
در کالبد فسردگی ریشه مکن
جانان سر وصل پاکبازان دارد
گر جان طلبد بباز و اندیشه مکن
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۶
ای گل تو به بویی دل خود شاد مکن
با رنگ پریده جلوه بنیاد مکن
بلبل، تو هم افسانه فروشی بگذار
کار دل ماست عشق، فریاد مکن
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۰
ای دُرّ یتیم، دیده دریا از تو
آه از تو و ناله سینه فرسا از تو
خندان گذری ز چشم خونبار و خوشیم
دل از تو و دیده ازتو و ما از تو
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۲
سرّ غم عشق را، ز بیگانه مجو
از واعظ بی خبر، جز افسانه مجو
مستم، ره هوشیاری از من مطلب
افسانهٔ عقل را ز دیوانه مجو
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۳
ای درد، ز مرگ فکر درمان نکنی
آزار دل شکسته حالان نکنی
در جان، غم یار دارم آسان ندهم
ای محنت هجر، مردن آسان نکنی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۷
شوق ار به دیارت نرساند نرسی
در صفهٔ بارت نرساند، نرسی
در حضرت دوست غیر را راه نبود
گر عشق به یارت نرساند نرسی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۸
هم درد و دوای دل افگار تویی
عاشق تویی و عشق تویی، یار تویی
پرگار تویی، نقطه تویی، دایره تو
یعنی که ز هر پرده، پدیدار تویی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۹
آنی که به قد ز سرو آزاده‌تری
دل را، ز بهشت نقد آماده‌تری
در رهگذرت ز خاک افتاده‌ترم
گر هست، بیار از من افتاده‌تری
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۴
از عشق فتاده ام به منزلگاهی
کانجا نبود سوی برون شد، راهی
از غمزه هزار کشته دیدم، امّا
از یک دل خسته برنیامد آهی
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۲
شرار آتش دل، شبنم است باغ مرا
نفس چو گرم کشم، تر کند دماغ مرا
نگاه مست تو، دل را به هوش نگذارد
به خون توبه نشانده ست می، ایاغ مرا
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۰
یاسمین بنده شود چاک گریبان تو را
برگ گل جزیه دهد، شقّهٔ دامان تو را
زاهد، این خرقه به دوشم خنکیهای تو داد
کرد پشمیهٔ من، فکر زمستان تو را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۱
به داغ عشق پروردم، بهار خاطر خود را
که برگ عیش دانم، خارخار خاطر خود را
نیارم کرد بیرون ازکنار دل،که پروردم
به جان غمهای بیرون از شمار خاطر خود را
ره آمد شد مردم، به من بسته ست دلتنگی
حصاری گرد خودکردم، غبار خاطر خود را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۲
به پیری عشق سازد شوخ‌تر طبع جوانم را
که آتش می کند پرزورتر، پشت کمانم را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۳
علاج عقدهٔ دلتنگی، آسان است عاشق را
گشادکار، در چاک گریبان است عاشق را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۵
کنم رنگین تر از دامان گلچین، چشم خونین را
که در آغوش مژگان بینم، آن دست نگارین را
غرورش تیغ عریانی ست، تا کرده ست سنبل گون
خط مشکین آن مشاطه، دشمن برگ نسرین را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۸
دل بر سر تیر است، گشاییم کمین را
از خامه طرازیم، صنم خانهء چین را
هر شیوه ات ای شوخ، ز بس ذوق فریب است
هرگز نشناسد کسی از مهر تو کین را
نه تنها می کند چون زهر، صحبتهای شیرین را
زبان تلخ، دشمن کام می سازد سخن چین را
ز شمع خویشتن از بس که آتش در سرم سوزد
رگ خوابم، پر پروانه سازد خشت بالین را
عبث بلبل زند با من، نوای حسرت آگین را
به خون دل لبم پرورده مصرعهای رنگین را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۴۵
جام عتاب داده ای، غمزه کینه خواه را
زهر به کاسه کردهای، چاشنی نگاه را
پنجه به کینه می زنی، با دل چاک چاک من
بی خبرانه نشکنی، شانه زلف آه را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۶۲
از عکس رخش باده فروش است دل ما
آیینهٔ آن رهزن هوش است دل ما
از سطر جبینش، سخنم شد شکرآگین
تلخی چش آن چشمهٔ نوش است دل ما
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۶۵
به جان بستیم پیمان محبّت، عشوه سازی را
روان عاقبت محمود ما، دارد ایازی را