عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۰
مستان لقا چو ارجعی گوش کنند
از هر چه جز او بود فراموش کنند
مردانه وداع خرد و هوش کنند
با شاهد جان، دست در آغوش کنند
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۱
با شعلهٔ آه، چشم گریان چه کند؟
با آتش برق، آب باران چه کند؟
هستند ز فیض، اهل صورت محروم
با غنچهٔ تصویر، بهاران چه کند؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۳
در هجر حزین، از غم جانکاه بمیر
چون شمع سحرگاه، به یک آه بمیر
آن قدر نداری که درآیی به نجف
جان تو درآید، تو درین راه بمیر
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۶
گر جلوهٔ دوست می کند عاشق سیر
دل، خواه به کعبه رو کند، خواه به دیر
آشفتهٔ یار را چه سودای خود است؟
مستغرق دوست را چه کار است به غیر؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۰ - رباعی مستزاد
آنی که سر از سجدهٔ کوی تو نتافت
نه روم و نه روس
بر قامت عزتت فلک حله نبافت
جز اطلس و توس
مرغ دل ما دانهء وصل تو چشید
امّا به شبی
یکبار کرم کردی و تکرار نیافت
چون تخم خروس
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۷
تا عشق فکند در دلم تاب چو شمع
یک لمحه ندید دیدهام خواب چو شمع
فریاد ز مشرب سمندر زادم
زآتش رگ جان من خورد آب چو شمع
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۹
چون عشق کشید تیغ هیجا ز غلاف
تسلیم فکند سر، که این گوی و مصاف
هرگز دلم از عشق نیامد به ستوه
سنگین نبود سایه سیمرغ به قاف
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۰
هرچند نوای آتشین دارد عشق
بشنو که حدیث دلنشین دارد عشق
سرمایه ده حیات دلها، نفسی
در سینه چو صبح راستین دارد عشق
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۲
چون لاله آتشین درین تیره مغاک
پیداست مرا داغ دل از سینهٔ چاک
فارغ ز خود، آسوده ز غیرم کردی
ای غیرت عشق، احسَنَ اللهُ جَزاک
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۵
پختیم به کار خویش سودا، من و دل
شرمنده شدیم از تمنا من و دل
در عشق تو مانده ایم بی یار و دیار
تنها من و دل، خراب و رسوا من و دل
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۶
تا عشق تو گشت از ازل روزی دل
بربست میان را به غم اندوزی دل
درد تو کند مگر پرستاری جان
داغ تو کند مگر جگرسوزی دل
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۲
رخ، تازه به اشک ارغوانی دارم
از دولت عشق، کامرانی دارم
خون دل و اشک دیده و آه جگر
اینها همه از تو یار جانی دارم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۶
داغ غم آن نگار مهوش دارم
چون شمع، تنی در آب و آتش دارم
الماس به زخم و نشترستان به جگر
با این همه شادم که دلی خوش دارم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۰
جان در سر زلف تابناکی کردم
دل را صدف گوهر پاکی کردم
از همّت فقر خانه پرداز، حزین
در کاسهٔ دهر، مشت خاکی کردم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۲
صوفی برخیز های و هوبی بزنیم
آتش در دل به یاد رویی بزنیم
با سینهٔ تنگ، نعرهٔ مستانه
در نیم شبان بر سر کویی بزنیم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۴
چون شمع بود داغ جنون تاج سرم
آتش به جهانی زده مژگان ترم
عیبی نبود هست کساد ارگهرم
عیبم همه این است مه صاحب هنرم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۵
ای هوش به می داده، فدای تو شوم
غارت زدهٔ باده، فدای تو شوم
در وصل تو هست هر چه می خواهد دل
ای جنّت آماده فدای تو شوم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۰
تدبیر به کار من چه خواهد کردن؟
ساغر به خمار من چه خواهد کردن؟
گر عشق هزار شمع داغ افروزد
با این شب تار من چه خواهد کردن؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۱
وبرانی عشق، باشد آباد شدن
از قید هزار منت آزاد شدن
ناخن به خراش سینه داریم حزین
نبود هنری، امّت فرهاد شدن
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۴
پیش کرمت دست تهی آوردم
نزد تو، کمیّ و کوتهی آوردم
بیماری هجر داشتم، جام وصال
نوشیدم و رویی به بهی آوردم