عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۱
آن صفحه که بایدش سراپا شستن
بر میل تو بسته، شستن و ناشستن
زایل نشود عشق که از معشوق است
نتوان خط موج را به دریا شستن
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۶
در عشق تو دل به شرم خواهد بودن
سختی منما که نرم خواهد بودن
افسرده مشو، که در صف محشر هم
بازار من و تو گرم خواهد بودن
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۰
زلفی شده قید من، نه زنجیرست این
در دل مژه‌ای خلیده کی تیرست این
دیوانه عشق را نصیحت گویی؟
ای عقل، فنا شوی، چه تدبیرست این
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۲
عمری ز پی دوست نمودم تک و دو
عقلم به هزار جانب انداخت جلو
عشق آمد و هنگامه دیگر سر کرد
آن معرکه برشکست ای عقل برو
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۰
بر ماه کنم گر ز سر شوق، نگاه
بر کس نفتد ز سرکشی پرتو ماه
از خانه برون نیاید از ناز، اگر
چون صبح بر آفتاب گیرم سر راه
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۳
مشتاق جمال را چه بیگاه و چه گاه
پیوسته بود بر مژه، چون شمع، نگاه
بشتاب که از خیال رویت دارم
یک چشم به نظاره و یک چشم به راه
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۷
دل از سر کوی یار برخاسته به
زان آینه، این غبار برخاسته به
قدسی چو به خاک راه یکسان شده است
چون گرد ازین دیار برخاسته به
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۶
عشقت که به شعله راه پروانه زده
اول آتش در من دیوانه زده
سودای تو در دلم تعلق نگذاشت
این دزد، ره قافله در خانه زده
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۲
در عشق، چه دل‌هاست کباب از شعله
سرگرمی عشق برده تاب از شعله
تمکین ز دل است و بی‌قراری از عشق
آرام ز شمع و اضطراب از شعله
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۶
شادم به دل خراب در ویرانه
مجنون‌شدن است باب در ویرانه
بی دیده دل از عشق شد آباد، که نیست
روزن طلب آفتاب در ویرانه
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۱
همت طلبی، به تربت مجنون آی
با دیده نمناک و دل پرخون آی
خواهی نگذاری دل پروانه ز دست
در خانه چراغ بر کن و بیرون آی
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۳
ای عشق، حیات جاودان همه‌ای
ای عقل چه گویمت، زبان همه‌ای
هر تیر ملامت که به زه پیوستند
ای سینه طرب کن که نشان همه‌ای
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۵
عشق آن تو شد، تواش کجا می‌طلبی
با توست ازین و آن چرا می‌طلبی
با آن که چو غنچه رسته گل در بغلت
تو نکهتش از باد صبا می‌طلبی
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۰
رنجورم و خسته‌دل، طبیبان مددی!
غربت شده دشمنم، حبیبان مددی!
حب‌الوطنم ز جای برداشته دل
وقت آمده، ای شام غریبان مددی!
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۳
ناصح به نصیحت چه پی ما گردی؟
آن به، که ازین راه غلط واگردی
دستار به سر نهی و عاشق نشوی
گرد سر معجر زلیخا گردی
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۱
ای غم نتوان گرفت هر دم یاری
چون شعله مباش گرم با هر خاری
جز بر سر قدسی مرو ای اختر عشق
حیف است این گل بر سر هر دیواری
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۴
از عشق بگو مقاله‌ای گر داری
در دل مگذار ناله‌ای گر داری
آهنگ نواخانی بلبل رسدت
چون دفتر گل، رساله‌ای گر داری
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۶
ای عشق، چه بر سرم ز افسون آری
هر رنگ بری دلم، دگر گون آری
از رد و قبول تو کس آگاه نشد
کاین خون‌شده را چرا بری، چون آری
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۸
پُر پیش فتاده‌ای، قفایی نخوری
پای غلط از چون و چرایی نخوری
جمع است ز مهربانی عشق، دلت
یا رب ز فریب عقل، پایی نخوری
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۹
خواهم که به دل، چو عشق، مسکن گیری
چون روح، مرا قرار در تن گیری
در قید افتم، گرم به خود بگذاری
آزاد شوم، مرا گر از من گیری