عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۶
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۷
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۷۹
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۲
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۳
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۲
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۲
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۵
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۷
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۱۹
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۱
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۹
زین گلستان همه سودم به زیان می ماند
چون گل زرد، بهارم به خزان می ماند
سر زلفش که مرا دشمن جان بود به دست
در کف شانه به سررشته جان می ماند
لب گل از گهرآمیزی دندان خالی ست
تا نخندیده، به آن غنچه دهان می ماند
می گریزد ز برم با قد چون تیر خدنگ
قامت خم شده ام تا به کمان می ماند
تازگی ریخته و نقش قدم پیدا نیست
راه آن گل، به ره آب روان می ماند
بس که در سینه ام آشوب غمش تعبیه است
آه اگر می کشم از دل، به فغان می ماند
خوردن بوسه گنه، چاشنی عیش حرام
شب وصل تو به روز رمضان می ماند
چون گل زرد، بهارم به خزان می ماند
سر زلفش که مرا دشمن جان بود به دست
در کف شانه به سررشته جان می ماند
لب گل از گهرآمیزی دندان خالی ست
تا نخندیده، به آن غنچه دهان می ماند
می گریزد ز برم با قد چون تیر خدنگ
قامت خم شده ام تا به کمان می ماند
تازگی ریخته و نقش قدم پیدا نیست
راه آن گل، به ره آب روان می ماند
بس که در سینه ام آشوب غمش تعبیه است
آه اگر می کشم از دل، به فغان می ماند
خوردن بوسه گنه، چاشنی عیش حرام
شب وصل تو به روز رمضان می ماند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۳۱
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۳۲
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۳۷
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۷
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۸
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۵۰
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۵۸
درین چمن، گل امسال همچو پار نبود
به جای غنچه شاداب، غیر خار نبود
صنوبر از همه سو آفتاب گز می کرد
ز برگ ریز خزان سایه با چنار نبود
پیاده، رو به عدم داشت فوج تاج خروس
بر اسب چوبی صد شاخ، یک سوار نبود
در آن مقام که رودش سرود مطرب داشت
امید زمزمه در چنگ جویبار نبود
چو گل، فروخته شد طفل مردمان از قحط
امید رزق، کسی را ز کردگار نبود
ز قحط سالی کشمیر گشت طغرا، خشک
مگو که از چه کلام تو آبدار نبود
به جای غنچه شاداب، غیر خار نبود
صنوبر از همه سو آفتاب گز می کرد
ز برگ ریز خزان سایه با چنار نبود
پیاده، رو به عدم داشت فوج تاج خروس
بر اسب چوبی صد شاخ، یک سوار نبود
در آن مقام که رودش سرود مطرب داشت
امید زمزمه در چنگ جویبار نبود
چو گل، فروخته شد طفل مردمان از قحط
امید رزق، کسی را ز کردگار نبود
ز قحط سالی کشمیر گشت طغرا، خشک
مگو که از چه کلام تو آبدار نبود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۶۷