عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۶
آه غم، داغ کهن را به دلم تازه نمود
شمع این بزم به باد نفس افروخته شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۷
ما مصیبت زدگان را چه تواضع به ازین
که به هر جا بنشینیم، فغان برخیزد!
بس که درد از گل هجران تو بردیم به خاک
سبزه از تربت ما ناله کنان برخیزد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۷۹
بجز صبر کز نام او تلخ شد لب
مریض محبت دوایی ندارد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۲
خسرو بی رحم را بنگر که با اظهار عدل
صد بیابان کوه غم را سر به یک فرهاد داد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۳
خواستم بی تو کنم بر گل خورشید نگاه
کودک اشک به من دست و گریبان افتاد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۲
مرا قسمت به راهی گشت رهبر
که صد دریای خون در هر قدم بود
درین خمخانه دیدم ظرفها را
شراب عافیت بسیار کم بود
غم از بی غمگساریها ست در عشق
اگر می بود غمخواری، چه غم بود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۲
گل ما را به آب غم سرشتند
مجو شادی ز خاک این غم آباد
نمی دانم چه دید از سرنوشتم
که می گرید قلم در دست استاد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۵
بس که برهم خورد بزم دلخوشی از رفتنت
صاف می از درد مینا، خاک بر سر می کند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۷
آرام نگیرد نفسی بر مژه ام اشک
کودک چو رود بر سر دیوار، بترسد
در گوشه این کلبه، خرابی شده پنهان
روزی که برآید، در و دیوار بترسد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۱۹
ز پا ننشست اشکم، تا نیاوردت به سوی من
ندانستم کزان طفل این قدرها کار می آید
بدین حسن بهار افشان، چو رو در بوستان آری
به جای خار، گلبن برسر دیوار می آید
دل طغرا ز مژگانت خروش ارغنون دارد
جفا مضراب می بیند، فغان از تار می آید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۱
ما را لب چشیدن صهبای وصل نیست
این باده را مگر به لب گل توان چشید
آن تنگ روزی طربم کز می نشاط
بی بهره تا نگشت لبم، کی زبان چشید
یک قطره باده در ته خمخانه ام نماند
از بس که محتسب به لب امتحان چشید!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۹
زین گلستان همه سودم به زیان می ماند
چون گل زرد، بهارم به خزان می ماند
سر زلفش که مرا دشمن جان بود به دست
در کف شانه به سررشته جان می ماند
لب گل از گهرآمیزی دندان خالی ست
تا نخندیده، به آن غنچه دهان می ماند
می گریزد ز برم با قد چون تیر خدنگ
قامت خم شده ام تا به کمان می ماند
تازگی ریخته و نقش قدم پیدا نیست
راه آن گل، به ره آب روان می ماند
بس که در سینه ام آشوب غمش تعبیه است
آه اگر می کشم از دل، به فغان می ماند
خوردن بوسه گنه، چاشنی عیش حرام
شب وصل تو به روز رمضان می ماند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۳۱
کسی که چیده به بیداری از رخت گل حیرت
به رنگ آینه تا حشر میل خواب ندارد
چو شیشه گر، به کفم گر ز کارخانه قسمت
هزار شیشه درآید، یکی شراب ندارد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۳۲
گر به خون دل درین بستان گرفتم کلبه ای
چون بنای قصر گل، آباد او ویرانه بود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۳۷
دو چشم من چو بر آن شوخ بی وفا افتاد
یکی گریست به حالم، یکی دگر خندید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۷
بس که از چشم تر ما آستین نمناک شد
دست ما در آستین همرنگ برگ تاک شد
آستین برداشتم یک دم ز پیش آب چشم
شام غم تا دامن صبح از کدورت پاک شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۸
در کار غم عشق، دلم گشت ز خود جمع
می بایدم اکنون غم کار دگران خورد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۵۰
زخم ما چون زخم سوسن گشت سرتاسر کبود
بس که هردم پشت پا بر روی مرهم می زند
چون ز شوق روی جانان، طفل اشک آید به رقص
مردم چشمم، ز مژگان دست برهم می زند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۵۸
درین چمن، گل امسال همچو پار نبود
به جای غنچه شاداب، غیر خار نبود
صنوبر از همه سو آفتاب گز می کرد
ز برگ ریز خزان سایه با چنار نبود
پیاده، رو به عدم داشت فوج تاج خروس
بر اسب چوبی صد شاخ، یک سوار نبود
در آن مقام که رودش سرود مطرب داشت
امید زمزمه در چنگ جویبار نبود
چو گل، فروخته شد طفل مردمان از قحط
امید رزق، کسی را ز کردگار نبود
ز قحط سالی کشمیر گشت طغرا، خشک
مگو که از چه کلام تو آبدار نبود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۶۷
مرا به نسبت آدم، زمانه خوار کند
خطا ز دست پدر شد، پسر چه کار کند
صبا کجاست که از غنچه لبت، حرفی
زند به گوش خزان، کار صد بهار کند
نگه ذخیره نماید همیشه مردم چشم
که روز وعده او صرف انتظار کند