عبارات مورد جستجو در ۸۴۵۶ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷۴
از درد تو نیست چشم خالی ز نمی
هر جا که دلیست شد گرفتار غمی
بیماری تو باعث نابودن ماست
ای باعث عمر مامبادت المی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷۷
حقا که اگر چو مرغ پر داشتمی
روزی ز تو صد بار خبر داشتمی
این واقعه‌ام اگر نبودی در پیش
کی دیده ز دیدار تو برداشتمی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۸۱
دردی داریم و سینهٔ بریانی
عشقی داریم و دیدهٔ گریانی
عشقی و چه عشق، عشق عالم سوزی
دردی و چه درد، درد بی‌درمانی
ملک‌الشعرای بهار : غزلیات
غزل ۵
در غمش هر شب به گردون پیک آهم می‌رسد
صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم می‌رسد
شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟
کز پس آن نوبت روز سیاهم می‌رسد
صبر کن گر سوختی ای دل! ز آزار رقیب
کاین حدیث جانگداز آخر به شاهم می‌رسد
گر گنه کردم، عطا از شاه خوبان دور نیست
روزی آخر مژدهٔ عفو گناهم می‌رسد
ملک‌الشعرای بهار : غزلیات
غزل ۷
دعوی چه کنی؟ داعیه‌داران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید: «چه نشینی؟ که سواران همه رفتند»
داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو
کز باغ جهان لاله‌عذاران همه رفتند
گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست
کز کاخ هنر نادره‌کاران همه رفتند
افسوس که افسانه‌سرایان همه خفتند
اندوه که اندوه‌گساران همه رفتند
فریاد که گنجینه‌طرازان معانی
گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند
یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران
تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند
خون بار، بهار! از مژه در فرقت احباب
کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲
تن محنت کشی دیرم خدایا
دل با غم خوشی دیرم خدایا
ز شوق مسکن و داد غریبی
به سینه آتشی دیرم خدایا
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۵
یکی برزیگرک نالان درین دشت
به خون دیدگان آلاله می‌کشت
همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۳
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۵
دو چشمم درد چشمانت بچیناد
مبو روجی که چشمم ته مبیناد
شنیدم رفتی و یاری گرفتی
اگر گوشم شنید چشمم مبیناد
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۳۹
پسندی خوار و زارم تا کی و چند
پریشان روزگارم تا کی و چند
ته که باری ز دوشم برنگیری
گری سربار بارم تا کی و چند
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۴۱
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشانم پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۴۳
چو آن نخلم که بارش خورده باشند
چو آن ویران که گنجش برده باشند
چو آن پیری همی نالم درین دشت
که رودان عزیزش مرده باشند
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۶۱
فلک زار و نزارم کردی آخر
جدا از گلعذارم کردی آخر
میان تختهٔ نرد محبت
شش و پنجی به کارم کردی آخر
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۸۸
مرا درد آموه و درمان چه حاصل
مرا وصل آموه و هجران چه حاصل
بسوته بی گل و آلاله بی سر
سر سوته کله یاران چه حاصل
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۹۲
غمم غم بی و همراز دلم غم
غمم همصحبت و همراز و همدم
غمت مهله که مو تنها نشینم
مریزا بارک الله مرحبا غم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۰۳
دلم دردین و نالین چه واجم
رخم گردین و خاکین چه واجم
بگردیدم به هفتاد و دو ملت
به صد مذهب منادین چه واجم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۰۴
نمیدانم که رازم با که واجم
غم و سوز و گدازم با که واجم
چه واجم هر که ذونه میکره فاش
دگر راز و نیازم با که واجم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۱۱
از آن انگشت نمای روزگارم
که دور افتاده از یار و دیارم
ندونم قصد جان کردن به ناحق
به جز بر سر زدن چاره ندارم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۱۳
غم عالم همه کردی به بارم
مگر مو لوک مست سر قطارم
مهارم کردی و دادی به ناکس
فزودی هر زمان باری به بارم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۱۶
غم عشق تو مادرزاد دیرم
نه از آموزش استاد دیرم
بدان شادم که از یمن غم تو
خراب آباد دل آباد دیرم