عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۴
ای ماه چو ابر بس گرستم بی‌تو
در مه به نشاط ننگریستم بی‌تو
برخاستم از جان تو نشستم بی‌تو
وز شرم به مردم چو نرستم بی‌تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۲
خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو
از سر بنه آن وسوسه و غوغا تو
آنگاه تو چنان شوی که بودی با من
آنگاه چنان شوم که بودم با تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۳
داروی ملولی رخ و رخسارهٔ تو
وان نرگس مخمورهٔ خمارهٔ تو
چندان نمک است در تو دانی پی چیست
از بهر ستیزهٔ جگرخوارهٔ تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۸
دل در تو گمان بد بر دور از تو
این نیز ز ضعف خود برد دور از تو
تلخی بدهان هر دل صفرائی
خود بر تو شکر حسد برد دور از تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۹
رشک آیدم از شانه و سنگ ای دلجو
تا با تو چرا رود به گرمابه فرو
آن در سر زلف تو چرا آویزد
وین بر کف پای تو جرا مالدرو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۱
سر رشتهٔ شادیست خیال خوش تو
سرمایهٔ گرمیست مها آتش تو
هرگاه که خوشدلی سر از ما بکشد
رامش کند آن زلف خوش سرکش تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۲
سوگند بدان روی تو و هستی تو
گر میدانم نه از تو این پستی تو
مستی و تهی دستیت آورد به من
من بندهٔ مستی و تهی دستی تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۵
عمرم به کنار زد کناری با تو
چون عمر گذشتنیست باری با تو
نی نی غلطم گذرد پیشهٔ عمر
آن عمر که یافت او گذاری با تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۷
گر جمله برفتند نگارا تو مرو
ای مونس و غمگسار ما را تو مرو
پرمیکن و می ده و همی خند چو قند
ای ساقی خوب عالم آرا تو مرو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۰
گر هیچ ترا میل سوی ماست بگو
ورنه که رهی عاشق و تنها است بگو
گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو نیست بگو راست بگو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۲
گفتم که کجا بود مها خانهٔ تو
گفتا که دل خراب مستانهٔ تو
من خورشیدم درون ویرانه روم
ای مست، خراب باد کاشانهٔ تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۳
گه در دل ما نشین چو اسرار و مرو
گه بر سر ما نشین چو دستار و مرو
گفتی که چو دل زود روم زود آیم
عشوه مده ای دلبر عیار و مرو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۴
ما چارهٔ عالمیم و بیچارهٔ تو
ما ناظر روح و روح نظارهٔ تو
خورشید بگرد خاک سیارهٔ تو
مه پاره شده ز عشق مه پارهٔ تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۶
مستم ز دو لعل شکرت ای مه‌رو
پستم ز قد صنوبرت ای مه‌رو
رویم چو زر است در غم سیم‌برت
از دست مده تو این زرت ای مه‌رو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۱
هرچند که قد بی‌بدل دارد سرو
پیش قد یارم چه محل دارد سرو
گه گه گوید که قد من چون قد اوست
یارب چه دماغ پرخلل دارد سرو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۲
آمد بر من خیال جانان ز پگه
در کف قدح باده که بستان ز پگه
درکش این جام تا به پایان ز پگه
سرمست درآ میان مستان ز پگه
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۹
آهوی قمرا سهامه عیناه
ما شوش عزم خاطری الا هو
روحی تلفت و مهجتی تهواه
قلبی ابدا یقون یا هویا هو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۳
ای بی‌ادبانه من ز تو نالیده
غیرت بشنیده گوش من مالیده
جایی بروم ناله کن دزدیده
آنجا که نه دل بوی برد نی دیده
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۶
ای خواب مرا بسته و مدفون کرده
شب را و مرا بی‌خود و مجنون کرده
جان را به فسون گرم از تن برده
دل را بسته ز خانه بیرون کرده
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۰
ای سرو ز قامت تو قد دزدیده
گل پیش رخ تو پیرهن بدریده
بردار یکی آینه از بهر خدای
تا همچو خودی شنیده‌ای یا دیده