عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶۵
معشوقهٔ ما کران نگیرد هرگز
وین شمع و چراغ ما نمیرد هرگز
هم صورت و هم آینه والله که ویست
این آینه زنگی نپذیرد هرگز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶۶
من بودم و دوش آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شبرا چه گنه حدیث ما بود دراز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۷۰
نی چارهٔ آنکه با تو باشم همراز
نی زهرهٔ آنکه بی‌تو پردازم راز
کارم ز تو البته نمیگردد ساز
کار من بیچاره حدیثی است دراز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۷۸
ای یوسف جان ز حال یعقوب بپرس
وی جان کرم ز رنج ایوب بپرس
وی جمله خوبان بر تو لعبتگان
حال ما را ز هجرنا خوب بپرس
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۷۹
جانا صفت قدم ز ابروت بپرس
آشفتگیم ز زلف هندوت بپرس
حال دلم از دهان تنگت بطلب
بیماری من ز چشم جادوت بپرس
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۸۲
دلدار چنان مشوش آمد که مپرس
هجرانش چنان پر آتش آمد که مپرس
گفتم که مکن گفت مکن تا نکنم
این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۸۹
هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس
زانسان شده‌ام بی سر و سامان که مپرس
ای مرغ خیال سوی او کن گذری
وانگه ز منش بپرس چندان که مپرس
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۹۷
از آتش تو فتاده جانم در جوش
وز باده تو شده است جانم مدهوش
از حسرت آنکه گیرمت در آغوش
هرجای کنم فغان و هر سوی خروش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۰
ای باد صبا به کوی آن دلبر کش
احوال دلم بگوی اگر باشد خوش
ور زانکه برای خود نباشد دلکش
زنهار مرا ندیده‌ای دم درکش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۱
ای جان جهان و روشنائی همه خوش
آرام دلی و آشنائی همه خوش
بر ما گذری اگر کنی سلطانی
ور بوسه مزید بر فزائی همه خوش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۳
گفتی چونی بیا که چون روزم خوش
چون روز همی درم می‌دوزم خوش
تا روی چو آتشت بدیدم چو سپند
می‌سوزم و می‌سوزم و مسوزم خوش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۷
ناگه بزدم دست بسوی جیبش
سرمست شدم ز لذت آسیبش
دستم نرسید سوی جیبش اما
المنة الله که بر دم سیبش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۲
ای روز نشاط روشنی وقت تو خوش
وی عالم عیش و ایمنی وقت تو خوش
در سایهٔ زلف تو دمی میخسبم
تو نیز موافقت کنی وقت تو خوش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۳
ای روی چو آفتاب تو شادی کش
وی موی تو سرمایه ده، جمله حبش
تنها تو خوشی و بس در این هر دو جهان
باقی تبع تواند گشته همه خوش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۶
ای عشق بیا به تلخ خویان خو بخش
ای پشت جهان به حسن چوپان رو بخش
از باغ جمال تو چه کم خواهد شد
زان سیب زنخدان، دو سه شفتالو بخش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۷
ای کرده به پنج شمع روشن هر شش
ای اصل خوشی و هرچه داری همه خوش
تا چند چو الحمد مرا می‌خوانی
همچون بقره بگیر گوش من و کش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۹
ای یار مرا موافقی وقتت خوش
بر حال دلم چو لایقی وقتت خوش
خواهم به دعا که عاشقان خوش باشند
ور زانکه تو نیز عاشقی وقتت خوش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۵
بر من بگریست نرگس خمارش
تا خیره شدم ز گریهٔ بسیارش
گر نرگس او به سرمه آلوده بدی
آلوده شدی ز سرمه‌ها رخسارش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۶
بیچاره دل سوختهٔ محنت کش
در آتش عشق تو همی سوزد خوش
عشقت به من سوخته دل گرم افتاد
آری همه در سوخته افتد آتش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۰
جان جانی بیا میان جان باش
چون عقل و خرد تاج سر مردان باش
تو دولت و بخت همه ای در دو جهان
چون دولت و بخت دو جهان گردانباش