عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۹۲
این باخته نقشان که درین خانهٔ تنگند
چون مهره شطرنج به همسایه، به جنگند
برداشت صبا طرف نقاب تو، همانا
پیداست که گل های چمن باخته رنگند
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۰۱
به دل گفتم که خواهد غمزهٔ نامهربان آمد
چو رفت این بر زبانم، تیر ناگه بر نشان آمد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۰۲
ز هر چاکی که دارد سینه من، بوی خون آید
که یک بو از هزاران رخنهء مِجمر برون آید
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۰۳
گیاه خرّمی از تربت پاکم نمی روید
گلی بی داغ دل، چون لاله از خاکم نمی روید
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۰۵
مداوای جنون از دیده بی خواب می آید
کزو دایم به گوش من، صدای آب می آید
شبی در بزم بی سامان من ای همنشین، بنشین
چراغ داغ من کافیست، تا مهتاب می آید
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۱۶
تشنه کامان حسد خون مرا نوشیدند
کهنه شد، بس که هنرهای مرا پوشیدند
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۲۲
دل از قفس سینه، دم سرد برآورد
شور از همه مرغان چمن گرد، برآورد
تا حوصلهٔ جور تو را داشته باشم
ایام مرا حادثه پرورد، برآورد
معذورم اگر همسر یاران، نیم امروز
تقدیر چه سازم که مرا مرد برآورد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۲۵
دلم، شب بر خس و خاشاک کویش تا سحر غلتد
چو آن شبنم که در گلزار، بر گلهای تر غلتد
نه پای رفتن و نی دست دامنگیریش دارم
درین بی دست و پایی ها، مگر اشکم به سر غلتد
درین بزم آن قدر از خود، ز خودکامی طمع دارم
کزین پهلو سپند من، به پهلوی دگر غلتد
سرت گردم، مکن منع از تپیدن، نیم بسمل را
رسد عاشق به آرامی، چو در خون جگر غلتد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۲۸
تیغ ستمت از می پرزور گران تر
از نشئهٔ خون شد، سر منصور گران تر
بر خاطر آزردهٔ من بی غمی امروز
از ترک شراب است به مخمور گران تر
بر همّت من منت یک حبهٔ دونان
از کوه بود بر کمر مور، گران تر
سنگینی تن بیش شد از طول حیاتم
این بار گران شد ز ره دور گران تر
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۳۰
چمن، به سایه نشینان خرمی بگذار
بیا به تربت ما، خاک بی غمی بگذار
به بانگ نالهٔ ما می توان خروشیدن
به بلبلان چمن، رسم همدمی بگذار
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۴۱
از چرخ تنک حوصله، پروا چه کند کس؟
با دشمن نامرد، مدارا چه کند کس؟
دل کندن و کام دل ازو، هر دو محال است
با قحبهٔ مستورهٔ دنیا چه کند کس؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۵۳
در کشور ایجاد، ندانم چه گلستم
دانم که صنمگاه بتان چه گلستم
من بعد، بود دست من و چاک گریبان
نه دامن دلدار به دست و نه دلستم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۵۶
به راه آن وفا دشمن، سر و جان شاد می دادم
دل نامهربانش را، مروت یاد می دادم
ندارم قوت آهی، نفس در سینه می دزدم
اگر می شد، غبار خاطری بر باد می دادم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۵۷
نشود گشاده چون نی، گرهی ز کار دردم
چه گلی شکفته گردد به هوای آه سردم؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۶۰
شمع سان، دیده پرآتش مژه پرنم دارم
داغها بر جگر، از الفت مرهم دارم
نسبم کاش چو یاران دگر جعلی بود
غم عالم ز نسب نامهٔ آدم دارم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۶۹
از دل، به فرات مژه راهی ست چه سازم؟
بخت سیهم، ابر سیاهی ست چه سازم؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۷۳
ز ابر دیده در هر گل، زمین کشته ای دارم
به کف تسبیح و با زنّار ترسا رشته ای دارم
تو در صحن چمن، با بانگ مطرب میگساری کن
که من در کوه و صحرا، آه خون آغشته ای دارم
مرا تبخاله بر لب زد، شراب آتش آلودی
تو درکش گر توانی، جام از کف هشته ای دارم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۷۴
با ماست، لطف چشم تغافل پناه،کم
حسرت پر و امید فراوان، نگاه کم
دل را مده به غمزهٔ مژگان که خسروان
آلوده اند پنجه به خون سپاه،کم
در محفل زمانه، چو شمعیم در گداز
تا تن به جا بود، نشود اشک و آه کم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۷۸
دل و جان نژند را مانم
خاطر مستمند را مانم
داده دهرم به رایگان بر باد
پند ناسودمند را مانم
بر سراپای خویش چون نگرم
یک دل دردمند را مانم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۷۹
نکرد عشق تو، مطلب روای خویشتنم
ستارهٔ سوختهٔ داغ های خویشتنم