عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۶
داغ غم آن نگار مهوش دارم
چون شمع، تنی در آب و آتش دارم
الماس به زخم و نشترستان به جگر
با این همه شادم که دلی خوش دارم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۱
ای دیدهٔ زار من چه خواهی کردن؟
جز اشک نثار من چه خواهی کردن؟
با گریه نمانده است لخت جگری
در جیب و کنار من چه خواهی کردن؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۳
یاران عزیز و نور بینایی من
رفتند چو هوش از سر سودایی من
رفتند و گذاشتند با بی کسیم
اندیشه نکردند ز تنهایی من
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۸
ای خاک وفا رفته به باد از دل تو
یک دل به جهان نگشته شاد از دل تو
یکبار نمی رسی به داد دل من
داد از دل تو، هزار داد از دل تو
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۱
ای عاشق محزون، دل ناشاد تو کو؟
وی کوه گرانِ درد، فرهاد تو کو؟
وحشی تری از خود به کمین داشته ای
ای صید به خون تپیده، صیاد تو کو؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۰
رفتند ز بزم، میگساران ساقی
من مانده ام از گران خماران ساقی
چون لاله در انتظارِ ابرِ کف توست
داغ جگر سینه فگاران ساقی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۴
از عشق فتاده ام به منزلگاهی
کانجا نبود سوی برون شد، راهی
از غمزه هزار کشته دیدم، امّا
از یک دل خسته برنیامد آهی
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲
آوارهٔ عالم، نگهی، ساخته ما را
آن گوشه نشین، دربه در انداخته ما را
چون مهرهٔ ششدر شده، در هجر تو ماتیم
دریاب که نیرنگ غمت باخته ما را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳
دل نازک، پر از خون است و رسوا می کند ما را
غلط در بزم او ساقی، به مینا می کند ما را
ز داغ عشق، شمع مرده ی دل می شود روشن
غم آتش عذاران، سینه سینا می کند ما را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۶
سمند جلوه او، کرده تا غبار مرا
چو گردباد، بلند است از مزار مرا
عشق کرده ست رسا، ناله غمّاز مرا
سرمهٔ سوختگی ساخته، آواز مرا
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۷
رفت آنکه دل به محنت، آسوده بود ما را
چشم از فسانه غم، شب می غنود ما را
زین پیشتر ز چشمم، جاری دو جوی خون بود
اکنون هزار چشمه، از دل گشود ما را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۸
تب و تاب دوزخ از دل نبرد بهشت ما را
شده همچو شمع داغت، خط سرنوشت ما را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۰
چنان افشاند چشمم، بی تو، اشک بی محابا را
که ابر امشب، غلط هر دم به دریا می کند ما را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۱
به داغ عشق پروردم، بهار خاطر خود را
که برگ عیش دانم، خارخار خاطر خود را
نیارم کرد بیرون ازکنار دل،که پروردم
به جان غمهای بیرون از شمار خاطر خود را
ره آمد شد مردم، به من بسته ست دلتنگی
حصاری گرد خودکردم، غبار خاطر خود را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۵
هجوم گریهٔ تلخ و خروش ناله های من
شکر خواب بهاران شد، غزال شیر مستش را
زگلشن بوی خون تازه دل بر دماغم زد
دهان غنچهٔ گستاخ، بوسیده ست، دستش را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۰
قامت شده‌ست خم، من دیرینه سال را
باید به روی تیغ تو دید، این هلال را
چرخی که کاست، وقت تمامی، هلال را
کی نقص شان ما ننماید کمال را
مهر خموشیم، سپر زخم ذلت است
با دست رد چه کار لب بی سؤال را؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۱
گشتم اسیر، جلوهٔ آن خوش خرام را
دارم به رقص، از تپش خویش، دام را
غم بی شمار و همنفسی نیست در کنار
در حیرتم که با که بگویم، کدام را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۴۵
جام عتاب داده ای، غمزه کینه خواه را
زهر به کاسه کردهای، چاشنی نگاه را
پنجه به کینه می زنی، با دل چاک چاک من
بی خبرانه نشکنی، شانه زلف آه را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۵۶
غم دل از می و مطرب مرا فزود اینجا
ترانه را چه اثر؟ باده را چه سود اینجا؟
تو در کنار رقیبانی و من آه کشم
عجب که آتشم آنجا فتاده دود اینجا
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۵۸
ترانه کرد صریر نیم، دراز اینجا
که دیگری نشود داستان طراز اینجا
درین دیار به حال هنر که پردازد؟
فتاده در عدم آباد، امتیاز اینجا
سماع دیر مغان کن، ز تار عود دلم
گشوده ناخن غم، پرده های ساز اینجا