عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۶۷
دیشب طربی بر دل غمناکم ریخت
هر بخیه که داشت، سینهٔ چاکم ریخت
شبنم به کنار چشم نمناکم ریخت
ابری دو سه قطره اشک بر خاکم ریخت
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۶۹
از حوصلهٔ صبر، غمت بیرون است
هر لحظه دل از فراق، دیگرگون است
با دیده چه سازیم که چون شب باز است؟
از شوق چه گوییم که روزافزون است
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۱
در هجر تو ناله سینه فرسایی کرد
ابر مژه خون دیده پالایی کرد
فرهاد غم تو آهنین بازو بود
بیهوده دل صبور خارایی کرد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۳
دل در غم عشق، کامرانی نکند
تا ناله درفش کاویانی نکند
با یار گرانباری دل گفتم، گفت
بار غم ما به دل گرانی نکند
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
پیوسته دی و تموز دم سردی کرد
با دردکشان زمانه بی دردی کرد
آه سحر و ناله به جایی نرسید
طالع پستی و دهر نامردی کرد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۸
عالی گهران و خوش عیاران رفتند
از نقد وفا خزینه داران رفتند
بی یار نیم اگر چه بی یار منم
من ماندم و غم، چو غمگساران رفتند
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
نزدیک بود ز لب هوا بردارد
آهی که سپهر را ز جا بردارد
عمریست که استوار دارم پا را
جایی که سپند گرم پا بردارد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۹۳
دهرم به شکنج انزوا می دارد
وین مظلمه را چرخ روا می دارد
در محفل افسرده دوران بخیل
زانوست که کاسه ای به ما می دارد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۱
در ماتم تو شیون دلهاست بلند
با یاد تو، آهِ سینه فرساست، بلند
خونابهٔ اشکی که نمش تا سمک است
از فرق سماک، نیزه بالاست بلند
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۲
در ماتم تو، ملک و ملک شیون کرد
گردون کفن کبود در گردن کرد
دست غم تو ز ما مصیبت زدگان
هر جیب که داشت، چاک تا دامن کرد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۴
دل در غم هجر، بی قراری هاکرد
وین دیدهٔ طوفان زده زاریها کرد
با دامن وصل او نیفتاد حریف
این دست شکسته، پایداریها کرد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۶
بر تیره شب من که دل و جان گرید
چون شمع لبم خندد و مژگان گرید
بالین مرا منت غمخواری نیست
بر غربت من شام غریبان گرید
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۲
از رهگذر دوست، صبایی نرسید
چشمم به وصال خاک پایی نرسید
دردا که ز درد ما کس آگاه نشد
فریاد که فریاد به جایی نرسید
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۶
تا چند ز اشک بر رخم رنگ آید
مینای حیات به که بر سنگ آید
با خلق زمانه، زندگانی امروز
در زیر یک آسمان مرا ننگ آید
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۳
در هجر حزین، از غم جانکاه بمیر
چون شمع سحرگاه، به یک آه بمیر
آن قدر نداری که درآیی به نجف
جان تو درآید، تو درین راه بمیر
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۳
از خصمی روزگار بی مهر و تمیز
تا چند زنیم سینه بر خنجرِ تیز؟
نی ناخن تدبیر و نه بازوی ستیز
نه جای شکیبایی و نه پای گریز
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۱
این خرقهٔ پر زرق و ردای سالوس
ای دل به کجا برم؟ کزو به ناقوس
ازکشتهٔ خود به کف درین دشت سراب
جز آبلهٔ دانه ندارم، افسوس
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۶
تا عشق تو گشت از ازل روزی دل
بربست میان را به غم اندوزی دل
درد تو کند مگر پرستاری جان
داغ تو کند مگر جگرسوزی دل
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۷
اندوه چو بیش شد گرفتم کم دل
دل ماتم من گرفت و من ماتم دل
امروز کجاست ور بود همدم دل؟
گفتن نتوان به غمگساران غم دل
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۲
رخ، تازه به اشک ارغوانی دارم
از دولت عشق، کامرانی دارم
خون دل و اشک دیده و آه جگر
اینها همه از تو یار جانی دارم