عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
نظام قاری : قطعات
شمارهٔ ۱۶
بفکر اطعمه و البسه من و بسحاق
(بنان خشک قناعت کنیم و جامه دلق)
نبرده فضله معنی زکیس و کاسه کس
(که بار منت خود به که بار منت خلق)
نظام قاری : قطعات
شمارهٔ ۱۷
با چکمه حنین تواضع نموده گفت
(دوریم گر به تن ز حضورت مقصریم)
دستار نیز گفت که از طاقیه جدا
( هرگه که می‌شویم پراکنده‌خاطریم)
نظام قاری : قطعات
شمارهٔ ۲۶
با کمان حلاج گفت کتو
(همه کوشیم تا چه فرمائی)
جفت صندوق هم بجامه چه گفت
(همه چشمیم تا برون آئی)
نظام قاری : رباعیات
شمارهٔ ۴
از بندقی انکه سرفرازی دارد
روز طربش رو به درازی دارد
ای صوف مشو غره به خندیدن شرب
(گو با تو سر دوالبازی دارد)
نظام قاری : رباعیات
شمارهٔ ۸
با گیوه تنک رفتن راه چه سود
بیرخت نفیس جستن جاه چه سود
دستار طلب کردم از و فوطه رسید
(امید دراز و عمر کوتاه چه سود)
نظام قاری : رباعیات
شمارهٔ ۹
گفت از پی دوش آن بر کم ده یکچند
قاری مگر آنرا بپرندوش افکند
باریش حلاج پنبه کهنه نشست
کالای بدو ریش خداوند گویند؟
نظام قاری : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
دی گفت بدستار بزرگی بزاز
در چارسوی رخت مزاد شیراز
داری برکی خوب رها کن مندیل
( در عیش خوش آویز نه در عمر دراز)
نظام قاری : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
پرداخته گرباس گهی کاهی خام
گه صوف حلال و گاه کمخای حرام
مائیم بجامه خانه دهر مدام
نی همچو حنین و نی چو الباغ تمام
نظام قاری : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
هر کس که جواب گوید اینطرز سخن
(شاگرد منست و خرقه دارد از من)
در البسه هر کس که کند انکارم
(یارب که مباد روزیش هیچ کفن)
نظام قاری : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
قزگفت که نخ چنین که آراست که من
وز جامه چنین بقجه که پیراست که من
والا بتورد از و دلیلی میجست
ماسوره از آنمیانه برخاست که من
نظام قاری : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
ای داده بجیب جامه از مدفون زه
تخفیفه و دستار بامرت که و مه
خاصک تو ستانی بقد ارمک تو دهی
(یارب تو بلطف خویش بستان و بده)
نظام قاری : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
دستار تو طره و سر و برداری
وز بر چو کلاه زینت وفرداری
معزور مشو که عالم زرداری
(هم در سر آن شوی که در سر داری)
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۱
من آنچه وصف لباسست با تو میگویم
تو خواه از سخنم خرقه گیر و خواه عصا
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۵
دست بالا بنما درزی ازان شال درشت
تا بدانند که نازک بدنی زین دستست
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۶
شعر بسحاق و کفته قاری
تا کرا بخت و تا که را روزیست
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۷
از قدک تا باطلس چرخی
زآسمان تا بریسمان فرقست
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۹
از دامن جامه خاک و گرد افشاندن
از ریش حلاج پنبه برداشتنست
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۱۴
خوش آمد این جهت از ریشه میان بندم
که خویش را بپس و پیش شاهدان آویخت
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۱۷
آستین را از نمد میبر بسرمی نه چو تاج
ور کلاه احمدی و با یزیدی نیست نیست
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۲۸
آستین فراخ خرقه نگر
که زدامانش فرق نتوان کرد