عبارات مورد جستجو در ۱۰۱۸۱ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۳۷
در چشم پاکبازان آن دلنواز پیداست
آیینه صاف چون شد آیینه ساز پیداست
غیر از خدا که هرگز در فکر او نبودی
هر چیز از تو گم شد وقت نماز پیداست
(هر چند جلوه او بیرون ازین جهان است
در آبهای روشن آن سروناز پیداست)
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۵۷
امروز حسن خط به رخ او مسلم است
یاقوت از شکسته آن زلف، درهم است
در چشم داغ من که به ماتم نشسته است
هر ناخنی اشاره به ماه محرم است
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۶۸
دارد سری به کاکل او هر سری که هست
دربند اوست هر دل غم پروری که هست
در حلقه اطاعت حق پایدار باش
تا بر رخت گشاده شود هر دری که هست
دنیا کند به دل سیهان میل بیشتر
از شش جهت به هند رود هر زری که هست
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۷۳
بر رنگ عصمت تو می ناب دست یافت
صد حیف بر کتان تو مهتاب دست یافت
نگذاشت آشنایی من چین در ابرویت
کافر به طاق ابروی محراب دست یافت
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۴۴
رهروان چون بر میان دامان استغنا زنند
هر چه پیش آید به غیر از دوست، پشت پا زنند
با گناه ما چه سازد آتش دوزخ، مگر
روز محشر طاعت ما را به روی ما زنند
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۴۸
یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود
با حیا هنگامه نظاره او گرم بود
یک ته پیراهن آمد تا به کنعان باد مصر
بس که روی دشت از آواز زلیخا گرم بود
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۷۰
دل هر کس که از خورشید ایمان گشت نورانی
بود از اشک دایم کار چشمش سبحه گردانی
ز غفلت مگذران بی گریه ایام محرم را
که ده روزست سالی موسم این دانه افشانی
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۹۷
ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن
که به جامه های صورت نتوان نماز کردن
قد همچو تیر خود را به سجود حق کمان کن
که به این کلید بتوان در خلد باز کردن
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۴۰
دل هر کس که از خورشید ایمان گشت نورانی
بود از اشک دایم کار چشمش سبحه گردانی
ز غفلت مگذران بی گریه ایام محرم را
که ده روزست سالی موسم این دانه افشانی
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۸
می گشاید ذکر بر رویت در الله را
نیست جز این حلقه دیگر حلقه آن درگاه را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۷۸
به چشم عاقبت بین هر که خود را دید در دنیا
به میزان قیامت خویش را سنجید در دنیا
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۹۲
فراغبال محال است راست کیشان را
نشانه تنگ کند بر خدنگ میدان را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۲۵
مرا در چاه چون یوسف وطن از مکر اخوان است
برادر گر پیمبرزاده باشد دشمن جان است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۸۰
ذات حق را چون توان در این جهان ادراک کرد؟
در مکان چون لامکانی را توان ادراک کرد؟
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۸۵
خرد دانست آن که جرم خویش را بیچاره شد
آدم از جنت برای گندمی آواره شد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۲۰
ز نخل خشک مریم این رطب بر خاک می بارد
که فرزند سعادتمند با خود رزق می آرد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۸۳
اول و آخر الله ازان آه بود
که ازو آه نصیب دل آگاه بود
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۸۴
از حیات آنچه ترا صرف به طاعات شود
چون رسد وقت، شفیع همه اوقات شود
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۸۸
یوسف از دیدن رخسار تو خودبین نشود
کافرست آن که ترا بیند و بی دین نشود!
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۵۵
ندیده ایم به جز ماه روزه ماه دگر
که از تمام بود ناقصش مبارک تر!