عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۹
نپرسد از من بی کس درین دیار کسی
کسی نیم که ز من گیرد اعتبار کسی
بشرط صبر بیوسف چو می رسد یعقوب
چرا کند گله از دور روزگار کسی
چو هست محنت هجران بقدر مدت عمر
چرا بوصل نباشد امیدوار کسی
گل مراد بر آرد اگر دهد آبی
ز ابر صبر بگلزار انتظار کسی
شعاع مهر محبت کمندها دارد
نمی رود سوی خوبان باختیار کسی
چه غافلی که ترحم نمی کنی یک بار
اگر برای تو میرد هزار بار کسی
ز سنگها که زدی بر سرم دهد یادم
مرا چو لوح نهد بر سر مزار کسی
سرود ذوق فضولی ز کس نمی شنوم
مگر نماند ز رندان باده خوار کسی
فضولی : مقطعات
شمارهٔ ۳۳
در مقامی گر شود جان عزیزت منزجر
رحم بر جان عزیزت کن برو جای دگر
بر تو آسانست تغییر مکان کردن ولی
نیست آسان بی تو جان را عزم مأوای دگر
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۵
ای شیفته عشق تو جان و دل ما
آمیخته شوق تو آب و گل ما
خاک سر کویت همه جا منزل ما
ذوق غم عشقت همه دم حاصل ما
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۶
ای زلف تو سرمایه رسوایی ما
عشق تو بهار گل شیدایی ما
رخسار تو شمعیست که می افروزد
از پرتو او چراغ بینائی ما
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
تا گشت دل زار ز دلدار جدا
شد طاقت و راحت از دل زار جدا
از یار جدا نمی توان بود دمی
چون زنده کسی بماند از یار جدا
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱
بخرام که بینم قد رعنای ترا
نظاره کنم چهره زیبای ترا
مستانه بپای تو نهم هر دم سر
بر دیده کشم خاک کف پای ترا
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
سودای سر زلف تو دارم همه شب
اینست سبب که بی قرارم همه شب
چون شمع بیاد مهر رویت تا صبح
می سوزد دل در انتظارم همه شب
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
نگشاد بپرسش من آن دلبر لب
کام دل من نداد آن شکر لب
مقصود نشد میسر از دولت وصل
وز شوق رسید دل بجان جان بر لب
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸
حسنت که ز کاکل علم افراشته است
مویی ز کمال لطف نگذاشته است
معلوم شد ای ماه که در قسمت حسن
قسام ازل با تو نظر داشته است
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
ای مشک اسیر گیسوی خم بخمت
عنبر مسکین خط مشکین رقمت
سر تا قدمت تمام حسنست و جمال
سر تا قدمم فدای سر تا قدمت
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵
گر یار جفاکار و گر عربده جوست
خوش باش که هر چه آید از یار نکوست
گر درد دلی رسد بعاشق از دوست
سهل است چو درمان دل آخر هم از اوست
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
کار دلم از عشق تو انجام نیافت
جانم بلب آمد از لبت کام نیافت
در عشق تو نیست مبتلایی که چو من
هرگز راحت ندید و آرام نیافت
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶
تا دل ز غم هجرت پریشان نشود
شایسته ذوق وصل جانان نشود
در عالم نیست راحت بی محنت
شرط است که تا این نشود آن نشود
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
یارم گره از کار بافغان نگشاد
دلدار مراد من بفریاد نداد
افغان که باو نکرد افغان اثری
فریاد که کارگر نیامد فریاد
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲
عاشق همه دم زار و حزین می باشد
سودا زده و بی دل و دین می باشد
ای دل مکش اندوه ز بسیاری غم
خوش باش که عاشقی چنین می باشد
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷
تا چند مرا آتش دل تاب دهد
رخت طربم بسیل خوناب دهد
ساقی چه شود بر آتشم ریزد آب
یک جرعه مرا ز باده ناب دهد
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹
ای بر دل زارم از تو آزار لذیذ
وز لعل لبت تلخی گفتار لذیذ
زهریست نگاه تو بغایت مهلک
شهدیست تکلم تو بسیار لذیذ
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲
چون کلک ازل زد رقم نقش نگار
بر پرده چشم من ز لوح رخ یار
خال رخ یار و مردم چشم مرا
انگیخت ز یک سیاهی و یک پرگار
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳
بنمود رخت بنفشه باغیست مگر
شد انجمن افروز چراغیست مگر
جا کرد خیال خال تو در دل و جان
جان و دل من بسوخت داعیست مگر
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
شمشاد که گشتست بقد تو اسیر
می رفت پیت چو سایه ای ماه منیر
خاک چمنش گر نشدی دامن گیر
در آب بپایش ننهادی زنجیر